عشق منی *****
سلام ستاره من دو روز پیش تصمیم گرفتم یکم خونه رو خلوت تر کنم چون دیگه به هیچ چیزی رحم نمیکنی هر چی رو بر میداشتم دلم نمیومد دوباره میذاشتم سر جاش تا اینکه زورم به اتاق شما رسید و میز کامپیوترتو با کل وسیله هاش جمع کردم تا ببریم خونه مامانی و بذاریم توی زیرزمین تا هم اتاق شما خلوت تر بشه هم پروژه صخره نوردی شما منحل بشه اخه عشق من اصرار داری از همه چیز بالا بری هر وقت می رفتی توی اتاقت اولین کاری که میکردی این بود که از کیس بالا بری و منم میترسیدم که نکنه دوتایی چپه بشید داغون بشید البته تو مهمتر بودیااااا خلاصه بابایی که همش میگفت این سیستم دنیاست و قراره باهاش بازی کنه راضی شد که جمعش کنیم اخه من نمیدونم این انصافه ...
نویسنده :
مامان افسانه
16:04